وب سایت برنامه نود: گفت وگو با ,گفت و گو با بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی ناصر حجازی,استقلال,بهناز شفیعی,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها


عشق و وفاداری

در دوره ای که ناصر در اوج بود و ما تازه ازدواج کرده بودیم، چند باری روی جلد اطلاعات هفتگی، جوانان و بانوان رفتیم. این در حالی بود که آن زمان بازیکنان یا ستاره های عالم سینما و موسیقی کمتر با همسرشان روی جلد مجلات می رفتند، اما من و ناصر با این کار عشق و وفاداریمان را به هم نشان دادیم. البته نمی دانم چرا الان چنین چیزهایی دیده نمی شود؛ باید ببینید چه کسی در اوج است. متاسفانه برخی از فوتبالیست ها خودشان را گم می کنند و تا پول زیادی می گیرند و ماشین چندصد میلیونی زیر پایشان می گذارند، جو می گیردشان، اما ناصر حجازی اصلا خودش را گم نکرد و جو او را نگرفت. زمانی که او در جام جهانی آرژانتین حضور داشت، ناصر عکسی از خودش را در حالی که به سمت توپ شیرجه می رود و من در کنار دروازه نشسته ام، به اندازه بزرگی قاب کرد و در دیوار اتاق در هتل نصب کرده بود. چند بازیکن دیگر هم چنین کاری کرده بودند تا احساس غربت نکنند. البته این کار با هماهنگی سفارت ایران در آرژانتین صورت گرفت. سعید رمضانی هم جزو استثناهاست. البته نمی گویم که او خیلی پولدار است، اما به هر جهت معروف است. اما زندگی اش تغییر نکرده است. یک بار به من گفتند تو چرا خودت را نمی گیری، تو همسر حجازی هستی. گفتم مگر چه خبر است، حجازی هرچه هست، برای خودش و طرفدارانش است، چرا من باید خودم را بگیرم، مگر من دروازه بانم، مگر من کاره ای هستم؟

حساس ترین بازی ها

بازی های جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین خیلی حساس بود، چون آن موقع پدرم خدابیامرز زنده بود و خیلی بازی ها برای ما مهم بود و چون به وقت آرژانتین هم بود، ساعت سه، چهار صبح از خواب بیدار می شدیم و بازی ها را می دیدیم. بازی ایران – پرو خیلی برای ما حساس بود؛ البته من هیچ وقت طرفدار تیم خاصی نبودم. هر جا ناصر بود، طرفدار تیمی بودم که ناصر در آن بازی می کرد. هر وقت ,گفت و گو با بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی ناصر حجازی,استقلال,بهناز شفیعی,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها


روزهای آخر

روزهای آخر دوستان فابریکش می آمدند و برایش یک میز و صندلی سبک تهیه کرده بودیم که بعدازظهرها ناصر را به پارک می بردیم. البته آتیلا تبریز بود، اما دوستانش آقای نوروزی، اسدی و امامی بودند که فلاکس چای را برمی داشتند و با هم به پارک می رفتند. دورانی که مریض نبود، پارک رفتن انگار برایش فحش بود، اما این اواخر که توانایی رانندگی کردن نداشت، پارک برایش خوب بود و به او خوش می گذشت. روز آخر که ناصر رفت و دیگر به خانه برنگشت، قبلش به پارک رفته بود، حتی من صدای خنده هایش را می شنیدم. بعد که آمد بازی ,گفت و گو با بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی ناصر حجازی,استقلال,بهناز شفیعی,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها


با تیتر داماد گل زد، مادر زن سکته کرد، کلی فروختند

همانطور که گفتم ناصر اصلا اهل زد و بند نبود. از این چیزهایی که ما الان در فوتبال ایران می شنویم، در وجود ناصر نبود. یک بازی بود بین استقلال رشت و ذوب آهن بود که اگر استقلال رشت می باخت، به دسته پایین تر سقوط می کرد، ناصر هم سرمربی استقلال رشت بود و سعید رمضانی، دامادمان بازیکن ذوب آهن. حالا شما فکر کنید، شب بازی سعید رمضانی طبق معمول زنگ زده و رخصت طلبیده. ناصر هم به او گفت برو و بهترین بازی ات را بکن. این اتفاق چندین و چند بار افتاد و بارها بود که سعید مقابل تیم ناصر قرار می گرفت. حالا در بازی استقلال رشت و ذوب آهن، ذوب آهن یک بر صفر با گل سعید برد و تیم ناصر به دسته دو سقوط کرد. من را می گویید، فشارم رفت روی ۲۰ و کارم به سی سی یو کشید. آتوسا را می گویید، جیغ می زد و می گفت تیم بابای من با گل سعید رفت دسته دو. با من دیگر با او زندگی نمی کنم. سرم را بلند کردم، دیدم در بیمارستان منصور پورحیدری و هادی طباطبایی به عیادتم آمده اند. ناصر زنگ زده بود و گفته بود که منصورخان به عیادتم بیاید. بعد هم که مرخص شدم، ناصر به خانه آمد و گفت سعید بسیار کار خوبی کرد و غیر از این هم نباید می بود. در تیم مقابل اگر داماد، برادر و یا حتی پسرم هم باشد، باید مقابل تیم من، بهترین بازی اش را انجام دهد. همان روز ساعت هفت صبح برادرم آمد عیادتم و می خندید. گفتم چرا می خندی؟ خواهرت بستری است. گفت روزنامه خبر ورزشی تیر زده: «داماد گل زد، مادر زن سکته کرد» با این تیتر کلی فروختند و چاپ دو و سه رفته بودند.

نود تنها برنامه تلویزیونی است که می بینم

عادل فردوسی پور پسر بسیار خوب، مسلط به کار، حرفه ای، بابرنامه و بامعرفت است. او در طول بیماری ناصر با ما بود و با وجود مشغله زیاد در کنار ما حضور داشت. شما نگاه کنید بعضی از دوستان ناصر یا دوستان خانوادگی ما کنارمان بودند که بازنشسته بودند و وقت کافی داشتند، اما عادل با وجود مشغله زیادش در کنار ما بود. نود تنها برنامه تلویزیونی است که می بینم. عادل آن روزها همیشه هم به آتیلا یک روز در میان زنگ می زد و پی گیر کارهای ما بود. جا دارد اینجا از اصغر حاجیلو، همایون بهزادی، کریم شاهرودی و بهروز شعبان زاده تشکر کنم که در تمام فراز و نشیب ها و روزهای تلخ و شیرین کنار ما بودند. ضمن این که از همایون بهزادی با این که خودش بیمار است و ریه اش مشکل دارد، اما در کنار ما حضور داشت و مرتب با من در تماس است.
منبع : بخش بیوگرافی آکاایران
برچسب :